جدول جو
جدول جو

معنی دوران کردن - جستجوی لغت در جدول جو

دوران کردن(تَ بَسْ سُتَ دَ)
گردش کردن. چرخیدن. گردیدن. دور زدن. چرخ زدن. گرد گردیدن:
چودید گردون دوران شاه در میدان
همی نیارد آن روز هیچ دوران کرد.
مسعودسعد.
تو آن شهی که فلک تا ترا همی بیند
نگردد و نکند بی مراد تو دوران.
امیرمعزی (از آنندراج).
به گرد نقطۀ عالم سپهر دایره وار
ندیده شبه تو چندانکه می کند دوران.
سعدی.
شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان
که بس دوران کند گردون و بس لیل و نهار آرد.
حافظ.
دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد
وندر آن دایره سرگشتۀ پابرجا بود.
حافظ.
- گرد کسی دوران کردن، گرد او گشتن. بلاگردان او شدن. خود را فدای او ساختن:
گیتیت گربه ای است که بچه خورد
من گرد او ز بهر چه دوران کنم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جبران کردن
تصویر جبران کردن
تلافی کردن صدمه و خسارتی که به کسی وارد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ویران کردن
تصویر ویران کردن
خراب کردن، منهدم ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوراخ کردن
تصویر سوراخ کردن
سفتن رخنه دار کردن ثقب، شکاف دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوراق کردن
تصویر اوراق کردن
اپاچ کردن پخش کردن اجزای چیزی مانند اتومبیل کتاب و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جولان کردن
تصویر جولان کردن
دور گردیدن گرد بر آمدن گردیدن، تاخت کردن تاختن
فرهنگ لغت هوشیار
تلافی کردن (خسارت و مانند آن)، استخوان شکسته را بستن و بحال اصل برگرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دندان کردن
تصویر دندان کردن
اعراض کردن، مضایقه نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باران کردن
تصویر باران کردن
باران باریدن، نزده رقصیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
مداوا کردن، معالجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درواخ کردن
تصویر درواخ کردن
استواری دادن تثبیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویران کردن
تصویر ویران کردن
انهدام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جبران کردن
تصویر جبران کردن
توختن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
لتندلع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
Erupt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
entrer en éruption
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
извергаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
پھٹنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
entrar em erupção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
ปะทุ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
বিস্ফোরিত হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
ausbrechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
kulipuka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
噴火する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
להתפרץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
분출하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
फूटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
uitbarsten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
eruttare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
erupcionar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
вивергатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فوران کردن
تصویر فوران کردن
wybuchać
دیکشنری فارسی به لهستانی